سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دلت جامه پرهیزگاری بپوشان تا به دانش برسی [از سفارشهای خضر به موسی علیه السلام]
کبوتر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» به بهانه تقدیر از محبت معلمی بزرگ....

داستان با تو بودن امروزی نیست. دیرگاهیست کزین جام هلالی مستم! 

سالهاست تو معلمی و ما شاگرد. تو استادی و ما دانش آموز.محمد(ص) شاگرد اول کلاس تو بود. وقتی به او آموختی اقرأ باسم ربک الذی خلق!

او خواند و ما آموختیم خلق الانسان من علق....و در جانمان زمزمه شد: اقرأ و ربک الاکرم

براستی تو مکرمی و بزرگ ای پروردگار و ای اولین پرورش دهنده و مربی آدمیان.

تخته سیاهت آسمان است و ریزه ریزه های گچت برتخته ستاره هایی است که راه را نشان می دهد.

نسیم عطر حظور توست که در مکتبخانه می پیچد

سرو همان ترکه ای است که باید راست قامتی اش را با همه وجود درک کرد و شناخت.

اقیانوس شمه ای از وجود توست که می خواهی مهربانی ات را به ما بیاموزی.

راستی چه حیا و نجابتی در چشمان توست که هرگز هیچ چشمی را یارای دیدن تو نیست که لو انزلنا علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیه الله

عشق همان رمز پیوستگی ما با استاد است.

حضرت استاد عجب عشقی در جان کائنات ریخته ای . عجب مهارتی در تدریس زیبایی بکار برده ای. عجب لطافتی در ضمیر شاگردانت نهاده ای. راستی درس معلم ار بود زمزمه محبتی....

دیروز کتابی را که برایمان فرستاده ای م یخواندم. درس تاریخش کمی سخت است. می دانی؟ من هنوز عبرت گیری را نیاموخته ام. اگر چه تو بارها مثال می زنی و بارها مرا دعوت به صبر می کنی...

در شخصیت شناسی هم یکی دو سئوال برایم مانده. قصه موسی را بارها خوانده ام و آن صبری را که درجان معلمش ریخته ای اما هنوز نمی دانم چرا یک شاگرد باید مدام سئوال کند؟    این را خودت گفته ای. شاگرد کارش این است. موسی مدام می پرسد و خضر در تمام لحظات به او پاسخ می گوید . راستی خضر چه حوصله ای دارد!!

تو در دانشگاه تربیت معلمت چه درسهای سختی داری. ایوب رشته صبر را خوب می خواند اما محمد (ص) که آمد تو او را ستودی و به او درجه ای دادی که به دیگر معلمانت ندادی.

تو آنقدر او را والا می دانی که دانشمندان و علمای مکتب ستوده اش را برتر از انبیاء بنی اسرائیل می شمارد...

راستی! اجازه؟! فلسفه داشتن شاگرد تنبلها و شیطانک هاچیست؟

با آنها باید با شهاب ثاقب برخورد کرد یا قولا لینا؟

نگفتی یا من نشنیدم که چرا در کلاس درس مدام اولوالباب را خطاب قرار می دهی و دیگر شاگردانت را به قولا سدیدا می خوانی؟

باور کن حضرت استاد تحمل خشمت را ندارم هرچند چوب تو گل است... بوی اقاقیا را میدهد

روح علقه ی مجازی دارد که در هزا توی این دنیا گم شده است. روح میل استعاره های بالکنایه کرده است. روح ماضی بعید جسم گشته است. روح میل نور کرده است. میل روشنی. پس درون این نی تهی بنال...

تو درون دفتر و کتاب و مشق و مدرسه ... تو درون این سیاه تخته ی تهی... ردی از سپیدی صبور را بکش.

تو معلمی... معلم بزرگی و سرور... تو معلم تمام کائنات و آسمان و هرچه بود... تو معلمی

 

راضیه رضاپور چشمه علی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ر.رضاپور ( سه شنبه 91/2/12 :: ساعت 2:7 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غفلت
بچه ها مواظب باشید!!!
من اصرار دارم این منطقه را غرب آسیا بگویم!!!
لهجه مشهدی
روزه آن سالها
بزرگ یا کوچک؟ مسئله این است!
دزدهای ایرانی
نیمه شعبان 66
ماجرای آن اندوه
میثاقنامه خواهران شهید در همایش رسالت زینبی
عمو کربلایی جوانمرد
لیوان چای
گندم از گندم بروید ... جو ز جو
داستان دو ثانیه ای
ته دیگ باورنی
[همه عناوین(78)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 33
>> مجموع بازدیدها: 128490
» درباره من

کبوتر
ر.رضاپور
داستان را دوست دارید؟ من دوست دارم بنویسم. حالا هرچی!! داستان، خاطره یا حتی سرگذشت...

» پیوندهای روزانه

گلمیخ [165]
سراج [232]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
داستانهای من[4] .
» آرشیو مطالب
قلم نگاشته
داستانی
خرداد 89
مرداد 89
آبان 90
اسفند 1400
آبان 89
آذر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آقا
آفاق
منتظر
راحیل
سراجگ
شق القلم
منجی مهر
تصویری از هنر مردم
رفیق کوچولوی خوبم
عــــــــــروج
سیب سبز
اندیشه
کناد
فرهنگ و هنر مردم
بنت الحسین
کارگاه
تبار
علیرضا-ادب تعلیمی
قصه یک بسیجی
مُهر بر لب زده
هزاران یلدا
مدرسه
محمد قدرتی GHODRATI
جان نثاران حسین
پروازشقایق ها
سوزوکی1000
هنرمردان خدا
عکس جبهه
سبکبالان
عکسهای مستند دفاع مقدس
هزاره
تینا!!!!
پرتال بسیج دانش آموزی
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
اصلاحات
سرزمین خنگا
بلوچستان
دهکده کوچک ما

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب