سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در تو دو صفت است که خداوند آنها را دوست دارد: بردباری و تأنّی [رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ به مردی فرمود ـ]
کبوتر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امید امام

دنبال این نبودم که معلم باشم. می خواستم برای خودم باشم گاهی از سر شوق چیزی بنویسم و بیشتر هم اهل تجربه ام. اما دست روزگار به اجبار و الحاح رفقای خیرخواه مرا کشاند سر کلاسی که باید معلم می شدم اوایل هی گفتم چه اشکالی دارد بحرینی هم پزشک بود اما گفت درمان جسم که کاری ندارد ما برای درمان روح باید تلاش کنیم. بعد زدم به راه تلاش و هی کوشش و هی سعی و اینجور حرفها. نشد. بعد گفتم آقا فرموده اند در هرکجای عالمید همان جا را نقطه ثقل عالم بدانید و تلاش کنید. باز نشد.نتوانستم.زیر بار مسئولیت معاونت پرورشی له شدم که هیچ، کاری هم از پیش نبردم. خردادماه بود. آخرین ماموریتم برگزاری جشنواره ای استانی بود. تمام که شد، گفتم سال بعد دنبال یک نفر دیگر بگردید اگر احیانا برای درس آمادگی دفاعی دبیری نداشتید من هستم. خداحافظ!

حالا دبیر دفاعی بچه هایم. سال به نیمه نرسیده ما تقریبا درسمان تمام شده و اگر همین حالا کسی از ابتدا تا انتهای کتاب را از بچه ها بپرسد مثل بلبل چهچهه می زنند.این روزها بیکاری ما را واداشته تا در کلاس بساط پاسخ به سئوالات راه بیندازیم و ای هر از چندی دستی درتوجیه عرفانهای نوظهور و بررسی شبکه های ماهواره ای و مد و خلاصه آش همسایه دو کوپه آنطرفتر را داشته باشیم.

تازه متوجه شده ام چقدر سن درگیری با مسائل انحرافی پایین آمده.در واقع درجه بیداری و هوشیاری شان هم بالا آمده. فقط به سبب سن کمشان آنقدر درگیر جزئیات می شوند که تا هفته بعد و تک زنگ بعدی کلی سئوال توی ذهنشان می چرخد و کلی به قول خودشان تحقیق می کنند. با اینهمه وقت گذاشتن برای این بچه ها و حل سئوالات ذهنی شان تباه کردن عمر که نیست هیچ ؛ گل انداختن بر تارو پود زندگی شخصی هم می شود باشد.

بهشان می گویم آهای نور چشمی های امام!  امروز کی فهمیده است؟ و آنها متفقا فریاد می زنند چو دانی و پرسی سئوالت خطاست!

رفقای من شاگردهایم نیستند همسنگرهایی هستند که امروز مشق می کنند و فردا اجابت! به امید فردای امید امامم! یاعلی!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ر.رضاپور ( چهارشنبه 89/9/10 :: ساعت 8:52 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غفلت
بچه ها مواظب باشید!!!
من اصرار دارم این منطقه را غرب آسیا بگویم!!!
لهجه مشهدی
روزه آن سالها
بزرگ یا کوچک؟ مسئله این است!
دزدهای ایرانی
نیمه شعبان 66
ماجرای آن اندوه
میثاقنامه خواهران شهید در همایش رسالت زینبی
عمو کربلایی جوانمرد
لیوان چای
گندم از گندم بروید ... جو ز جو
داستان دو ثانیه ای
ته دیگ باورنی
[همه عناوین(78)][عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 10
>> بازدید دیروز: 9
>> مجموع بازدیدها: 128349
» درباره من

کبوتر
ر.رضاپور
داستان را دوست دارید؟ من دوست دارم بنویسم. حالا هرچی!! داستان، خاطره یا حتی سرگذشت...

» پیوندهای روزانه

گلمیخ [165]
سراج [232]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
داستانهای من[4] .
» آرشیو مطالب
قلم نگاشته
داستانی
خرداد 89
مرداد 89
آبان 90
اسفند 1400
آبان 89
آذر 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
آقا
آفاق
منتظر
راحیل
سراجگ
شق القلم
منجی مهر
تصویری از هنر مردم
رفیق کوچولوی خوبم
عــــــــــروج
سیب سبز
اندیشه
کناد
فرهنگ و هنر مردم
بنت الحسین
کارگاه
تبار
علیرضا-ادب تعلیمی
قصه یک بسیجی
مُهر بر لب زده
هزاران یلدا
مدرسه
محمد قدرتی GHODRATI
جان نثاران حسین
پروازشقایق ها
سوزوکی1000
هنرمردان خدا
عکس جبهه
سبکبالان
عکسهای مستند دفاع مقدس
هزاره
تینا!!!!
پرتال بسیج دانش آموزی
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
اصلاحات
سرزمین خنگا
بلوچستان
دهکده کوچک ما

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب